مـن شکـایتــ دارم...
از آن هـا کـه نـمی فـهمنـد چـادر مـشکـی مـن
یـادگـار مـادرم زهـراستــ
از آن هـا کـه بـه سـخره مـی گـیرنـد
قـداسـتــِ حجـابِ مـادرم را؛
چـرا نـمی فـهمـی؟
ایـن تـکه پـارچـه ی مـشکـی،
از هـر جـنسـی کـه باشـد حـُرمـتــ دارد!
مـن شکـایتــ دارم...
از آن هـا کـه نـمی فـهمنـد چـادر مـشکـی مـن
یـادگـار مـادرم زهـراستــ
از آن هـا کـه بـه سـخره مـی گـیرنـد
قـداسـتــِ حجـابِ مـادرم را؛
چـرا نـمی فـهمـی؟
ایـن تـکه پـارچـه ی مـشکـی،
از هـر جـنسـی کـه باشـد حـُرمـتــ دارد!